وبلاگ امام هشتم

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا الْمُرْتَضَى

وبلاگ امام هشتم

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا الْمُرْتَضَى

این لقب شایسته ی علی بن موسی الرضا (ع) است و بَس!

یکی از القاب بسیار شایسته ی امام رضا (ع)، عالم آل محمد می باشد، چنانچه تمام عالمان و دانشمندان آن عصر به این امر اعتراف داشته اند، اما متاسفانه امروزه شاهد آن هستیم عده ای از افراد جاهل، غرض ورزانه به ایجاد شک در این باره می پردازند، از این رو شاید خالی از لطف نباشد تا تنها با ذکر پاره ای از روایات که در باب علم سرشار آن حضرت بیان شده است، به رسوا سازی عمل شنیع این گروه منحرف بپردازیم.
در باب علم و ارجحیت حضرت رضا (ع) اباصلت هروی نقل می کند:


من از امام علی بن موسی الرضا (ع) دانشمندتر و عالم تر ندیدم؛ و هیچ عالمی او را دیدار نکرد، مگر این که همین را مانند من شهادت داد. روزی مأمون گروهی از دانشمندان ادیان مختلف، و فقیهان و متکلمان اسلام را در جلساتی گرد آورد، تا با امام به بحث و گفت و گو بنشینند، لیکن همگی مغلوب علوم سرشار آن حضرت شدند، و به فضل و برتری او گواهی دادند و به ناتوانی خویش اعتراف کردند.

امام (ع) خود نیز از این حقیقت پرده برمی دارد به نحوی که می فرمایند:
من در حرم پیامبر خدا (ص) می نشستم. دانشمندان در مدینه زیاد بودند، چون یکی از آن ها در مسأله ای ناتوان می شد، همگی به من اشاره می کردند و مسائل را نزد من می فرستادند، و پاسخ آن ها را می دادم.

ازاین رو حکیمی می نویسد: امام رضا (ع) نه تنها در مدینه مرجع نهایی پاسخ گویی به مسائل علمی بود؛ بلکه در تمامی سرزمین پهناور اسلامی مورد رجوع دانشمندان و فرهیختگان قرار داشت و توده های مردم نیز برای پرسش های خویش به ایشان روی می آوردند، و این گونه بود که در طول مسیر حرکت از مدینه تا مرو، امام (ع) به هر کجا که گام می نهاد، مردمان به دور او گرد می آمدند و مسائل گوناگونی را از ایشان می پرسیدند و پاسخ می گرفتند،به نحوی که رجاء بن ضحّاک که مأمون او را برای آوردن امام رضا (ع) به مرو، به مدینه فرستاده بود، چنین می گوید:
به خدا سوگند، من مردی را در برابر خدا پرهیزگارتر از او ندیدم، همچنین کسی را ندیدم، که بیش از او، در تمام اوقاتش، به یاد خدا باشد. و بیشتر از او از خدا بترسد...، آن حضرت در هیچ شهری وارد نمی شد، مگر این که مردم از هر سو به او رو می آوردند، و مسائل دین را از آن امام (ع) می پرسیدند، و آن حضرت نیز به آنان پاسخ می دادند، و حکمت های بسیاری برای آن ها از پدرانش، از امام علی (ع) و از پیامبر خدا (ص) بازگو می کرد.
هنگامی که از این سفر بازگشتم و نزد مأمون رفتم، از چگونگی حال آن حضرت در طول راه پرسید، او را به آنچه در شب و روز و اوقات توقف و حرکت از آن امام دیده بودم آگاه کردم، سپس مأمون گفت: آری، ای پسر ضحّاک، این (علی بن موسی الرضا) بهترین و داناترین و عابدترین مردم روی زمین است.

امام (ع) آن گونه بود که هر آنچه از او می پرسیدند، پاسخ می گفت و مسأله ای نبود که وایشان به آن آگاه نباشند و پرسشی نبود که پاسخ نگویند، به نحوی که ابراهیم بن عباس می گوید:
من ندیدم که از امام رضا (ع) پرسشی شود که او، آن را نداند؛ و داناتری از او، به آنچه تا زمانش، بر روزگار گذشته است، ندیدم. مأمون با طرح مسائل بسیار و پرسش از هر چیزی، آن حضرت را می آزمود، و امام (ع) او را پاسخ می فرمود، در حالی که تمامی پاسخ های آن حضرت از قرآن گرفته شده و به آن مستند بود.

دانش امام چنان گسترده بود که انسان ها را به شگفتی وامی داشت تا آن جا که برخی حساس شده بودند و کنجکاوی می کردند و چنین گمان برده بودند که ایشان از پیامبران الهی هستند، چنانچه سلیمان جعفری نقل کرده است:
در خدمت امام رضا (ع) بودم، خانه ایشان از اصناف مردمان پُر بود و هر یک، از آن حضرت پرسش ها می کرد و پاسخ های مناسب می شنید. من چون این حال شگفت و این گستردگی و دانش شگفت آور را دیدم که از حدّ و توان بشر بیرون بود؛ نگران شدم و با خود گفتم: شایسته این است که ایشان از پیامبران الهی باشند. در این هنگام آن حضرت شتابان رو به من کرد و فرمود: ای سلیمان، ائمه هدی همگی حلیم و بردبار و دانایند و مردم نادان ایشان را پیغمبران می دانند و حال آن که پیغمبر نیستند، و همچنین محمد بن عیسی یقطینی نیز درباره تعداد مسائلی که امام پاسخ گفته اند و او جمع آوری کرده است چنین می گوید:
من از مسائلی که از آن حضرت سؤال شده بود و امام پاسخ گفتند، هجده هزار مسأله جمع آوری کرده ام.

علاوه بر این حکیمی می نویسد بنا به روایات متعدد امام رضا (ع) به تمامی لغات و زبان های مردمان و ملت ها آگاهی داشتند و هر قومی را به زبان و گویش خودش راهنمایی و هدایت می کردند و با هر کس به زبان خود او سخن می گفتند. آری، امام با زبان پارسی و هندی و ترکی و... سخن می گفتند و این نیز همگان را به شگفت وامی داشت که ایشان چگونه به تمامی لغات و زبان ها آگاه است و با هر کس به زبان خود او سخن می گوید، چنانچه اباصلت هروی گوید:

علی بن موسی الرضا (ع) با مردمان به لغات و زبان های ایشان سخن می گفت. به خدا سوگند، امام رضا (ع) فصیح ترین و داناترین مردمان بود به هر زبانی و هر لغتی.
روزی به آن حضرت عرض کردم از معرفت و آگاهی شما به هر زبان و لغتی در شگفتم! امام فرمود: ای اباصلت، من حجت خداوند بر خلق او هستم و نمی شود که کسی حجت خدا بر خلق او باشد، لیکن بر لغات و زبان های ایشان آگاه نباشد.
امام (ع) افزون بر علم به لغات و زبان های گوناگون، به زبان حیوانات نیز آگاه بود و با آنان سخن می گفت و پناهگاه آنان بود و این نیز از نشانه های پیشوایان راستین است ،به نحوی که سلیمان جعفری بیان داشته است:
در باغی که مخصوص امام رضا (ع) بود در خدمت ایشان بودم. در این هنگام گنجشکی بیآمد و در حضور مبارک امام بیفتاد و سخت فریاد کرد و اضطراب نمود. امام به من فرمود: می دانی این گنجشک چه می گوید؟ عرض کردم: خیر، نمی دانم. فرمود: می گوید ماری می خواهد جوجه هایم را در آشیانه ام بخورد، هم اکنون برخیز و این عصا را بگیر و به آن جا وارد شو و آن مار را بکش. پس آن عصا را گرفتم و به آن خانه رفتم و ماری را بدیدم که در آن جا می گردد، و من آن را کشتم.

منابع:1- بحارالانوار، ج49: 100.
2- عیون اخبارالرضا (ع)، ج2: 180- 182.
3- مناقب آل ابی طالب، ج4: 300، 362، 363.
4- امیرمهدی حکیمی. سیره ی امام رضا (ع): 14- 17.

کاربر
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد